نوشته های سعید توکلی

ادبیات و زیبایی شناسی

هست شب

سعید توکلی
نوشته های سعید توکلی ادبیات و زیبایی شناسی

هست شب

هست شب یک شب دم کرده و خاک

رنگ رخ باخته است.

باد، نوباوه ی ابر، از بر کوه

سوی من تاخته است.

*

هست شب، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا

هم ازین روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را

*

با تنش گرم، بیابان دراز

مرده را ماند در گورش تنگ

با دل سوخته ی من ماند

به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!

هست شب. آری، شب.

 

نیما یوشیج

 


برچسب‌ها: شعر , شعر نو , نیما یوشیج

تاريخ : دوشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۱ | | نویسنده : سعید توکلی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.